روزی از روزها
شبی از شب ها
خواهم افتاد و خواهم مرد
اما می خواهم هرچه بیشتر بروم
تا هر چه دورتر بیفتم
تا هر چه دیرتر بیفتم
تا هر چه دیرتر و دورتر بمیرم
نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه
پیش از این که می توانستم بروم و بمانم
افتاده باشم و جان داده باشم
همین
سلام
اومدم یه چرخی زدم توی وبلاگها
اما آدم نمیتونه بفهمه که توی ذهنت چی میگذره
عالی بود
عالییییییییییییی...