...

روزی از روزها

شبی از شب ها

خواهم افتاد و خواهم مرد

اما می خواهم هرچه بیشتر بروم

تا هر چه دورتر بیفتم

تا هر چه دیرتر بیفتم

تا هر چه دیرتر و دورتر بمیرم

نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه

پیش از این که می توانستم بروم و بمانم

افتاده باشم و جان داده باشم

همین

نظرات 2 + ارسال نظر
فرزانه سه‌شنبه 21 تیر 1390 ساعت 01:49 ب.ظ

سلام
اومدم یه چرخی زدم توی وبلاگها
اما آدم نمیتونه بفهمه که توی ذهنت چی میگذره

مهسا اینا یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 02:45 ب.ظ http://mahsaina.blogfa.com

عالی بود
عالییییییییییییی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد