روزی مردی , عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند .
او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد , اما عقرب انگشت او را نیش زد.
مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد ,
اما عقرب بار دیگر او را نیش زد .
رهگذری او را دید و پرسید:
”برای چه عقربی را که نیش می زند , نجات می دهی” .
مرد پاسخ داد:”این طبیعت عقرب است که نیش بزند
ولی طبیعت من این است که عشق بورزم
هرگز نگویید از نظر روحی کسل و مریض شده اید!
هرگز نگویید که برای کسب موفقیت و خوشحالی، دیر شده است!
روح آدمی نمی تواند دچار کسالت شود زیرا روح انسان مخلوق خداست.
کسانی که گذشته ی خود را در (غفلت) و (بازیگوشی) و (سستی) و (زشتی) گذرانده اند، می توانند در فرصتهای بیداری، به جدیت و تلاش و پاکی و تعهد روی آورند...
هیچ وقت دیر نیست!
وقتی هزاران نفر، با همه ی آلودگی و گرفتاری اخلاقی، تنها در سایه ی یک تصمیم مردانه توانسته اند حلقه ی محاصره ی ابلیس را در هم شکنند و به افقهای پاکی و دشتهای صفا گام بگذارند و غل و زنجیرهای سنگین (بددلی،بدزبانی،بدخواهی،بدگویی) را از دست و پای خویش باز کنند و از سلطه هوس های شیطان آزاد شوند، چرا تو نتوانی...؟
اراده و همت و عزم که داری، راه پاکی هم که به رویت بسته نیست، به قول شاعر:
کسانی که بد را پسندیده اند ندانم ز نیکی چه بد دیده اند
هنوز دیر نشده است...